.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
معاون استاندار با اشاره به فرمايشات مقام معظم رهبري:
نقطه مقابل اصولگرا ، اصلاح طلب نيست ، نقطه مقابل اصلاح طلب ، اصولگرا نيست
«حزب» دغدغه نيل به قدرت و حفظ و گسترش آن را دارد احزاب به لحاظ تئوريك ريشه در فلسفه سياسي معاصر غرب دارند و مي توان انديشه هاي ماكياولي، هابز و نيچه را در تبارشناسي آنها برشمرم و مكتب اصالت قدرت ...
نقطه مقابل اصولگرا ، اصلاح طلب نيست ، نقطه مقابل اصلاح طلب ، اصولگرا نيست

سلسله بحث هايي پيرامون انتخابات يازدهمين دوره رياست جمهوري و شوراهاي اسلامي شهر و روستا، گفتگو شمال فردا با هادي ابراهيمي، كارشناس مسايل سياسي و رييس ستاد انتخابات استان داشته باشيم.

آنچه كه در ذيل مي آيد ماحصل گفتگو با اين چهره سياسي و فرهنگي استان است.

س : آقاي ابراهيمي ضمن تشكر از شما با توجه به اينكه در آستانه انتخابات هستيم و امسال هم از سوي مقام معظم رهبري به نام حماسه سياسي و اقتصادي نامگذاري شده است، بفرماييد چه ارتباطي ميان توسعه سياسي و مشاركت سياسي وجود دارد؟ در مجموع به نظر شما مباني مشاركت سياسي چيست؟

بسم الله الرحمن الرحيم.

به نظر بنده توسعه سياسي رابطه مستقيم با ميزان مشاركت مردم دارد چراكه مكتب اسلام مشاركت مردم در امور سياسي و عمومي را خواستار شده. به همين دليل در جامعه‌ی پس از انقلاب ایران اسلامی با توجه به افزایش آگاهی عمومی از یک سو و با توجه به قانون اساسی و مکتب اسلام از سوی دیگر و بیانات و دیدگاه‌های امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبري حضور مردم در عرصه‌ی سیاست و مشارکت عمومی یا سیاسی آن‌ها مورد توجه و پذیرش قرار گرفته و بر آن بارها تأکید شده است.

اگر بخواهم مشاركت سياسي را تعريف كنم بايد بگويم كه مشارکت سیاسی در اصل به معنای شرکت در امور عمومی همراه با احساس مسؤولیت مشترک است یا به تعبیری دیگر: مشارکت سیاسی «تعهدی فعالانه، آزادانه و مسؤولانه» است که به عنوان یکی از سازوکارهای اعمال قدرت از درون جامعه بر می‌خیزد.

و اما بخش دوم سوال شما؛ مبانی مشاركت سياسي نيز عبارتند از مدنی بودن انسان ، خردمند بودن انسان ، منافع عمومی و مشترک و اصل حاکمیت عمومی. مشارکت سیاسی به منظور اعمال حق حاکمیت مردم در تعیین سرنوشت خود، امری لازم و ضروری است. اگر مردم برای تعیین سرنوشت خود در صحنه حاضر نباشند و بار مسؤولیت را به گردن دیگران بیندازند، حق حاکمیت شان در تعیین سرنوشت از بین می‌رود.

س: يكي از مولفه هاي مشاركت سياسي، احزاب سياسي هستند. جنابعالي چه تعريفي از احزاب داريد؟ برخي حزب را به علت تعارض با آموزه هاي ديني نفي و عده ديگري آن را پذيرفته اند و گروهي معتقد به بازسازي آن بر اساس انديشه هاي اسلامي هستند. نظر شما چيست؟

ببينيد؛ مفهوم نوين حزب كه مولود پارلمانتاريسم است، به نظر من رهاورد مدرنيته است و حداكثر پيشينه آن به دو سده اخير برمي گردد و با حزب و قبيله كه در گذشته مطرح بوده است تمايز اساسي دارد.

اجازه دهيد پيش از بررسي جايگاه حزب در اسلام، نخست نيم نگاهي به تعريف و گذار تاريخي حزب بيافكنيم در ماهيت و تعريف حزب بايد عرض كنم كه نخستين بار ادموند برك درباره احزاب سخن گفته است. اين امر پس از آن بود كه با تحولات ناشي از رنسانس، حاكميت از آن مردم دانسته شده. پس از او جيمز مديسن ، حزب را ضرورتي انكارناپذير دانست. وي ديدگاه هاي متنوع افراد درباره حكومت، تنوع عقايد مذهبي و توزيع ناعادلانه ثروت را برترين خاستگاه اين امر برمي شمرد. در قرن نوزدهم احزاب شكل گرفتند. درباره خاستگاه احزاب در غرب نگرش هاي گوناگوني ذكر شده است. موريس دورژه آن را مولود پارلمانتاريسم برمي شمرد «احزاب سياسي همزمان با آيين هاي انتخاباتي و پارلماني به وجود آمده اند و توسعه آن ها توأمان صورت گرفته است.»

برخي نيز حزب را ضرورتي در جهت فرايند توسعه و نوسازي غرب برمي شمرند. البته روند دنيوي گرايي و حذف نهادهاي كليسايي موجب خلأهايي گشت كه حزب در جهت پر كردن آن خلأها مطرح گرديد. دان كيوپيت دين شناس معاصر انگليسي بر اين باور است كه در جهان پيش از رنسانس، روابط افراد بر پايه كليسا و آيين مسيحيت تعريف مي شد. اما با رنسانس و فروپاشي ساختار كليسايي، ضرورت باز تعريف روابط اجتماعي بر پايه فرهنگ مدرنيته امري گريزناپذير بود. در اين راستا حزب ساز و كاري در جهت برقراري ارتباط ميان افراد معرفي گرديد. اشپلنگر نيز پيدايش احزاب را از مظاهر شهرنشيني جديد برمي شمرد و معتقد است از زماني كه شهرها از روابطي كه با ولايات اطراف داشتند آزاد شدند سياست دودماني جاي خود را به سياست حزبي داد. بر پايه نگرش ماركسيستي نيز حزب نتيجه تضاد طبقاتي است. در تبيين مفهوم حزب در فرهنگ سياسي معاصر مشكلاتي خودنمايي مي كند. البته همچنان كه ملاحظه مي كنيد مشكل نخست به تحول مفهومي آن در گذر زمان بازمي گردد.

دوم آنكه، تنوّع احزاب در جوامع موجب شده است كه نتوان براي آن شاخص هاي مشتركي كه منطبق بر همه گونه هاي حزبي باشد ارائه كرد و سوم، به تفاوت بينش و نگرش كساني باز مي گردد كه درصدد تبيين آن برآمده اند.
س: پس به نظر شما مي توان گفت كه حزب زماني شكل گرفت كه جامعه غرب از سويي از سنت گسسته بود و از سوي ديگر فرهنگ مدرنيته به طور كامل شكل نگرفته بود؟

بله؛ درست اشاره كرديد، حزب در جهت پركردن شكاف هاي اجتماعي ظهور يافت. بايد عرض كنم كه «حزب» دغدغه نيل به قدرت و حفظ و گسترش آن را دارد احزاب به لحاظ تئوريك ريشه در فلسفه سياسي معاصر غرب دارند و مي توان انديشه هاي ماكياولي، هابز و نيچه را در تبارشناسي آنها برشمرم و مكتب اصالت قدرت را كه در روابط بين الملل نيز مورد توجه است در اين چارچوب ذكر كرد و نكته سوم آنكه حزب اگر رهاورد مدرنيته هست، بي ترديد همراه با دنيوي گرايي، اومانيسم و مبادي معرفت شناختي انديشه معاصر پيوند خورده است و با تشكل ها، گروه ها و احتمالا احزابي كه در قبل از مدرنيته در فرهنگ هاي گوناگون يافت مي شده اند تمايز اساسي دارد.

س: جناب آقاي ابراهيمي اگر بخواهيم حزب را فارغ از گفتمان غرب و با توجه به دو عنصر گفتمان انديشه اسلامي و جامعه ايراني مطالعه كنيم، به نظر شما چه نكاتي برجسته است؟

به سوال بسيار مهمي اشاره كرديد؛ اگر بخواهيم « حزب» را فارغ از گفتمان فرهنگ غرب و با توجه و به دو عنصر، يعني گفتمان انديشه اسلامي (شيعه) و جامعه ايراني، مورد بررسي قرار دهيم به نظرم حزب در ايران بر خلاف رخداد طبيعي آن در غرب، ناشي از سيطره طلبي فرهنگ غرب و تلاش منوّرالفكرها براي به چالش كشيدن انديشه اسلامي ظهور و بروز يافت چراكه نخستين سازوكارهاي حزبي در آغاز مشروطيت با كوشش افرادي نظير تقي زاده شكل گرفت. وي يكي از شرايط ورود به حزب را تفكيك دين از سياست اعلام كرد. مي توان نتيجه گرفت كه حزب و ديگر مؤلفه هاي فرهنگي مدرنيته در غرب يك پروسه بود و در ايران و كشورهاي اسلامي يك پروژه. و چون با عقايد و ارزش هاي ديني در چالش بود هيچ گاه نهادينه نشد و سنّت حزبي شكل نگرفت.

ذكر اين نكته ضروري ست كه خاستگاه حزب در غرب با پارلمان ارتباط نزديكي دارد. حزب در غرب از پايين به بالا شكل گرفت. در حالي كه در ايران و برخي ديگر از كشورهاي مشابه، از بالا شكل گرفت. از اين رو، خاستگاه حزب در دو گفتمان متمايز است. حتي امروزه كه بيش از يك سده از نخستين احزاب نشأت گرفته از قدرت سياسي در ايران مي گذرد نيز احزاب سرنوشت مشابهي دارند; چرا كه در تحولات پس از انقلاب نيز احزابي همچون كارگزاران و جبهه مشاركت بر همان سياقي شكل گرفتند كه حزب دموكرات قوام در دهه بيست، و حزب رستاخيز در دهه پنجاه و حزب دمكرات در مشروطيت.

س: حزب در اسلام و انديشه هاي ديني چطور؟

اگر بخواهيم حزب را با توجه به اسلام و انديشه هاي ديني مورد كاوش قرار دهيم به نظر م در چارچوب گفتمان انديشه غرب، تلاشي بيهوده است و ضروري است فارغ از انديشه غرب و در پارادايم انديشه اسلامي آنرا مفهوم سازي كنيم. انديشه اسلامي در مقايسه با مدرنيته و انديشه غربي دو چارچوب متمايزند كه زيرساخت و مباني آن دو تفاوت اساسي دارند و طبعاً رو بناها و مشتقات سياسي آن دو نيز متفاوت اند. از مباني متمايز آن دو كه صرف نظر كنيم، برخي پيش فرض ها و ويژگي هاي متمايز آن را مي توان برشمرد. اولاً حزب در انديشه غرب دغدغه كسب، حفظ و گسترش قدرت دارد. اين امر در ويژگي هاي حزب و تعريف آن نيز مورد توجه قرار گرفته است در حالي كه در فرهنگ اسلامي «قدرت» از اصالت برخوردار نيست. قدرت از اهداف مياني براي مسلمانان به شمار مي رود كه براي دستيابي و حفظ و گسترش آن تلاش فراواني صورت مي گيرد، اما در جهت آرمان ها، رشد و تعالي معنوي و حفظ اسلام مورد بهره برداري قرار مي گيرد. از اين رو، از منظر امام خميني(قدس سره) حفظ نظام اسلامي از واجب ترين واجب ها قلمداد گرديد; زيرا حكومت مقدمه اي ضروري براي بسط ارزش هاي ديني و برپا داشتن ديگر واجبات به شمار مي رود. ثانياً حزب در انديشه معاصر غربي هيچ محدوديتي به جز منافع ملي را به رسميت نمي شناسد. به نظر مي رسد حزب در انديشه اسلامي سازوكاري در جهت عملياتي ساختن اصول و قواعد ديني است. هدفش يافتن راهكارهاي اجرايي احكام و دستورات ديني است و همواره در چارچوبي كه به مثابه خط قرمز فعاليت هايش قلمداد مي شود، فعاليتش را تنظيم مي كند. از اين رو، حزب مولّد راهكارهاي اجرايي و انديشه در چارچوب منافع ملي و احكام و قواعد اسلام مي باشد. حد و مرز آزادي آن در چارچوبي فرهنگي تعريف مي شود.

س: با پيروزي انقلاب اسلامي، اقبال به احزاب سياسي و تحزب افزايش پيدا كرد. مهم ترين آفات و معايب احزاب در زمان حضرت امام (ره) چه بود؟ و چرا حضرت امام (ره) با شكل گيري احزاب موافقت مشروط داشته اند؟

چنانكه اشاره كرديد با پیروزی انقلاب اسلامی، به دلایل مختلفی، اقبال به احزاب سیاسی و تحزب به نحو فزاینده ایی افزایش یافت. وجود استبداد و خفقان در سلطنت پهلوی، نظام تک جزیی در دوره محمدرضا پهلوی و ممنوعیت فعالیت سایر احزاب – از کمونیستها گرفته تا اسلام گرایان-، دولتی بودن احزاب اصلی و غیر خودجوش بودن آن ها، و همچنین جو بسیار باز سیاسی آغاز جمهوری اسلامی و مساعد بودن وضعیت برای سهم و غنییت خواهی برای ظهور بسیاری از گروه های نوظهور، زمینه های پیدایش احزاب و تشکل های متعددی را فراهم ساخت و در نتیجه عدم تفاهم و وفاق این گروه های قدرت طلب، باعث ایجاد تشتّت و پراکندگی های گسترده و مناظره های فکری و حتی منازعات مسلحانه گردید تا جائیکه کلاس های درس دانشگاه تهران به اتاق جنگ این گروهک ها و احزاب بدل شد.

این وضعیت حضرت امام (ره) راواداشت تا در مورد احزاب و فعالیت های آن ها موضعی صریح و روشن اتخاذ کنند و فعالیت های احزاب را منوط به زیان نرساندن به امنیت جمهوری اسلامی و حاکمیت ملت اعلام نمودند. امام (ره) را نمی توان به طور کلی مخالف تحزب به شمار آورد. ایشان در عین حال که به «پدیده احزاب سیاسی» - که از دستاوردهای جوامع غربی است و به جوامع مسلمین نیز سرایت کرده – چندان خوشبین نبودند،اما مخالف فعالیت های حزبی و تشکیلاتی هم نبوده و ملاک صحت عملکردی احزاب را اندیشه و نوع کارویژه های آن ها به شمار می آوردند و می فرمودند که ما باید کوشش کنیم حزبمان را حزب الله کنیم زیرا احزاب با مقاصد غیر الهی را شیطانی می دانستند.

بنابراين امام (ره) بارها همگان را دعوت به حزب الله و یا حزب مستضعفان نیز نموده است که در واقع همانند حزب جهانشمول قرآنی است که امت واحده و مقاصد آن را نمایندگی خواهد کرد. هر چند به فرموده ایشان چنین دعوتی به معنای مخالفت با تأسیس و عملکرد و سایر احزاب سالم و کارآمد و در راستای اهداف دینی و ملی نیست احزاب و تاسیس آنها مادام که توطئه گری ننمایند آزاد و بی اشکال می باشد.

پس با اذعان به اين مساله بايد عرض كنم كه امام خمینی(ره) نسبت به آفات و معایب تحزب و احزاب بویژه در دهه های اخیر در کشورمان اشراف کامل داشتند و ضمن ارائه نقدهای متعدد نسبت به تحزب در جوامع غربی و به تبع آن در جهان سوم و کشور ایران، موافقتی مشروط با این پدیده داشتند. اما باید خاطر نشان كنم که این موافقت مشروط به انضمام دیدگاه انتقادی نسبت به تحزب، به هیچ وجه به معنای مخالفت آن حضرت با دستاوردها و ابعاد نظام های دموکراتیک و مؤلفه های آن همانند احزاب نبود بلکه امام (ره)، اساساً نظام اسلامی را دموکراسی واقعی می نامیدند.

س: جناب ابراهيمي درخصوص شكل گيري گروه هاي اصولگرا و اصلاح طلب توضيحاتي را بيان فرماييد؟

ببينيد؛ شکل گيري گروههاي اصولگرا و اصلاح طلب وصف بندي اين دو جبهه به طور منسجم به قبل انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري باز مي گردد هر چند پيش از آن هم بحث اصلاح طلبي و اصولگرايي مطرح بوده است اما شکل گيري منسجم اين گروهها و ائتلاف گروههاي همسو در اين عناوين و صف بندي اين دو تفکر و جريان به انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري بر مي گردد . در جريان انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري عملا گروههاي سياسي و جريانات سياسي به سمت ائتلاف در سايه دو جبهه اصولگراو اصلاح طلب پيش رفتند ،جبهه اصولگراشامل جامعه روحانيت مبارز ،جبهه پيروان خط امام و رهبري و آبادگران و گروههاي همسو با آن و جبهه اصلاح طلبان شامل جامعه روحانيون مبارز ، جبهه مشارکت و گروههاي موسوم به جبهه دوم خرداد و تشکل هاي همسو مي باشد البته پس از انتخابات رياست جمهوري و در آستانه انتخابات دوره هشتم مجلس شوراي اسلامي گروههاي در اين ميان تحت عنوان اصولگرايان اصلاح طلب و اصولگرايان تحول خواه شکل گرفتند.ولي رقابت اصلي به همان دو جريان اصلي باز مي گردد .

س: با اين توضيح به نظر شما گروه هاي اصولگرا چه ويژگي هايي دارند؟

به نظرم مهم ترين ديدگاههاي جبهه اصولگرا عبارتند از : توجه ويژه به ارزشها و اصول اسلامي و انقلابي و محور قرار دادن آن در تصميم گيري ها ، عدالت محوري و رفع محروميت ها وتبعيض ها و توزيع عادلانه منابع کشور و پايه ريزي اقتصاد عدالت محور ، خدمتگزاري بي منت و مهر ورزي و در عرصه سياست خارجي محور قرار دادن اصول و ارزشهاي انقلاب ،تامين منافع ملي و کوتاه نيامدن در برابر زيادي خواهي هاي قدرتهاي بزرگ .

البته مقام معظم رهبری ضمن تبيين ملاک اصولگرايی فرمودند كه: «هر كس و هر جريانی كه به مبانی انقلاب علاقه‌مند و پايبند و هر نامی كه داشته باشد جزو اصولگرايان است». ايشان مهم ترین شاخصه های اصول گرايی را در اين موارد بيان فرمودند: شاخصه اول ،عدالت خواهی و عدالت گستري که به زبان، ساده است، اما در عمل، كار بسيار دشواري است و مقدمات بسياري لازم دارد.

شاخصه دوم، “فساد ستيزي” است. سلامت اعتقادي و اخلاقي مسئولان كشور به خصوص مسئولان عالي رتبه، در سطح دولت و معاونين و از اين قبيل، بسيار مهم است و شاخصه ديگري است كه از لحاظ اعتقادي و اخلاقي، اشخاص سالمي باشند.

از ديگر شاخصه هاي مهم اصول گرايي، “اعتزاز به اسلام” است.ما بايد به اسلام، اعتزاز داشته باشيم. آن چه را كه اسلام به ما آموخته، اگر ما درست ياد گرفته باشيم و دچار كج فكري، انحراف و غلط فهمي نشده باشيم، چيزي است كه بايد به آن افتخار كنيم.

ساده زيستي و مردم گرايي”، شاخصه ديگري است كه بايد به آن توجه شود.
يكي ديگر از اين شاخصه ها، “تواضع و نغلتيدن در گرداب غرور” است كه لازمه اصول گرايي به شمار مي رود.

از ديگر شاخصه ها مي توان به “اجتناب از اسراف و ريخت و پاش” اشاره كرد.
خردگرايي و تدبير و حكمت در تصميم گيري و عمل”، از شاخصه هاي مهم و مورد احتياج است.
مسئوليت پذيري و پاسخ گويي”، نيز از ديگر شاخصه هاست. يعني پذيرش مسئوليت كارهايي كه بر عهده گرفته ايم. بايد احساس مسئوليت كرد.

اهتمام به علم و پيشرفت علمي. علم كه وسيله رشد ملي، بشري، انساني و اوج گرفتن در محيط عام بشريت است جزو چيزهاي لازم است و بايد به آن اهتمام شود.

يكي ديگر از شاخصه هاي اصول گرايي كه جزو پايه هاي اصول گرايي به شمار مي رود، “سعه صدر و تحمل مخالف” است.

اجتناب از هواهاي نفس”؛ چه هواي نفس شخصي و چه هواي نفس گروهي.شايسته سالاري”، نظارت بر عملكرد زير مجموعه”تلاش بي وقفه براي اين خدمات”قانون گرايي”شجاعت و قاطعيت در بيان و اعمال آن چه حق است”، نيز از ديگر شاخصه هاي اصول گرايي به شمار مي رود كه بنده اشاره كردم.

س: مهم ترين مباني فكري گروه هاي اصلاح طلب چيست؟ و اصلاح طلب واقعي كيست؟

به نظرم مهمترين ديدگاهها و مبانی فکری گروههای اصلاحات را مي توان در اين موارد برشمرم ؛ محور قرار دادن اصلاح و تحول ، قانون گرايي ، شايسته سالاري ، افزايش تطبيق پذيري نظام يا خواست ها و اهداف و...
حضرت آقا با توجه به ضرورت اصلاح در جامعه به منظور برطرف نمودن مفاسد در ابعاد مختلف ، به منظور منحرف نشدن اين جريان ، شاخصه هاي اصلاحات حقيقي و انقلابي را برشمرده و تفاوت هاي آن را با اصلاحات غير حقيقي و به تعبير ايشان اصلاحات آمريكايي تبيين نمودند كه ارزش محوري و رعايت ارزشها و اصول اسلام و انقلاب ؛ تعريف دقيق اصلاحات ؛ سامان مندي اصلاحات ؛ قانونمندي ؛ جامعيت ؛ تحمل و پرهيز از خشونت برخي از مهم ترين شاخصه ها و الزامات اصلاحات حقيقي از ديدگاه ايشان است.

س: به نظر شما جريان اصلاحات توانسته به اهداف واقعي خودش دسترسي پيدا كند؟

متاسفانه جريان اصلاحات اين رهنمودها را راهنماي خويش نساخته و به دليل نفوذ انديشه هاي مخالف با مباني اسلام و انقلاب و روشنفكران غرب زده و حاكميت روحيه تسامح و تساهل و شتاب زدگي در برخي از بخش ها به بيراهه رفته و به جاي همت گماردن به اصلاح مفاسد واقعي كشور و نيازهاي حقيقي مردم ، فرصت ها صرف جناح بازيهاي سياسي و طرح مطالب نا همخوان با ارزشها گرديد و كمتر توانست توفيقي در اين راه بدست آورد .

س: تحليل مقام معظم رهبري را از صف بندي گروه هاي سياسي به اصلاح طلب و اصولگرا چه مي دانيد؟

البته مقام معظم رهبري اين صف بندی اصلاح طلب و اصولگرا را قبول نداشته و بنده هم كاملاً تحليل حضرت آقا را قبول دارم و حضرت ايشان مي فرمايند: « بنده دعواي اصلاح طلب و اصولگرا را هم قبول ندارم من اين تقسيم بندي را غلط مي دانم نقطه مقابل اصولگرا ، اصلاح طلب نيست ، نقطه مقابل اصلاح طلب ، اصولگرا نيست نقطه مقابل اصولگرا آدم بي اصول و لاابالي است آدمي که به هيچ اصلي معتقد نيست آدم هرهري مذهب است ... نقطه مقابل اصلاح طلبي افساد است بنده معتقد به اصولگراي اصلاح طلبم اصول متين و متقني که از مباني معرفتي اسلام برخاسته با اصلاح روش ها به صورت روز به روز و نو به نو... كه حقير هم كاملاً تعريف معظم له را مي پذيرم.

س: جناب آقاي ابراهيمي بفرماييد چه ارتباطي بين فرهنگ سياسي، تحزب و مشاركت سياسي در جامعه ايراني وجود دارد؟

عرض كردم متأسفانه تاريخ تحزب ايران در سده گذشته بيانگر بيماري مزمن و ناكارآمدي احزاب در قبل و بعد از انقلاب اسلامي بوده و پديده تحزب به دلايل مختلف تاريخي – ساختاري ، اقتصادي ، حقوقي ، فرهنگي و عملكردي نتوانسته كار ويژه هاي ايجابي خود را در ايران ، به نحو مقتضي محقق سازد. البته تمامي علل ناكارآمدي احزاب ايراني دروني يا داخلي نيست بلكه تحزب در كليه نظام هاي سياسي و به ويژه در جهان سوم از آسيب پذيري هاي فراواني برخوردار است و بدين ترتيب برخي مشكلات اساسي احزاب مانند طبع اليگار شيك ، سازمان محوري ، امكان دولت ساخته شدن و ... ريشة‌جهاني دارد.

س: ضمن سپاس به عنوان آخرين سوال لطفاً در خصوص نقش انقلاب اسلامي در ارتقاء فرهنگ سياسي ايرانيان اشاره اي نماييد؟

به سوال خوبي اشاره كرديد، به نظرم پيدايي و پايايي انقلاب اسلامي ايران ، يكي از آشكارترين نمادهاي اصلاح و ارتقاي كم نظير فرهنگ سياسي ايرانيان بوده است ؛ همان طور كه امروزه اصلي ترين رهيافت توضيح اين انقلاب در ميان صاحب نظران ، رهيافت فرهنگي است و محور اين رهيافت، توجه اساسي به نقش عنصر فرهنگ به ويژه باورهاي اسلامي و به طور خاص ، مكتب تشيع در ايجاد انقلاب و تحول اجتماعي است. قدرداني هاي مكرر امام خميني و مقام معظم رهبري از مجاهدت ها ، تحول و بيداري ملت ايران ، يكي از بهترين شواهد تحول و تعالي بي سابقه رفتار و فرهنگ سياسي مردم ايران است ، حضرت امام (ره) شرافت، همت و فداكاري اسلام خواهانة ملت ايران را ستايش نموده و خود را منت گذار آنها دانسته و وجود چنين امت و پيروان متعهد و مجاهدي را به پيشگاه پيامبر (ص) و امام عصر (عج) تبريك عرض مي كند و امت ايران را بهترين امت اسلامي در طول تاريخ به شمار مي آورد و مي فرمايد :

«من با جرأت مدعي هستم ملت ايران و توده ميليوني آن در عصر حاضر ، بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله (صلي لله عليه و آله) و كوفه در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن علي (صلوات الله عليها) است. اينها همه از عشق و علاقه و ايمان سرشار آنها به خداوند متعال و اسلام و حيات جاودان است در صورتي كه نه در محضر مبارك رسول اكرم (ص) هستند و نه در محضر امام معصوم. انگيزه آنان ايمان به غيب است و اين رمز موفقيت و پيروزي در ابعاد مختلف است. اسلام بايد افتخار كند كه چنين فرزنداني تربيت نموده و ما همه مفتخريم كه در چنين عصري و در پيشگاه چنين ملتي هستيم.

مقام معظم رهبري نيز بارها به نقش تاريخي ملت ايران در صحنه هاي مختلف اشاره نمودند.

با اين توضيحات بايد عرض كنم كه استمرار انقلاب اسلامي و آرمان هاي متعالي آن ، بهترين بستر را براي اصلاح فرهنگ سياسي و درمان پاره اي آفت هاي تاريخي آن ايجاد كرده و بديهي است از اين منظر نيز مي توان به بهينه سازي تعاملات فرهنگ مزبور با تحزب پرداخت و به اعتلا و كارآمدي احزاب همت گماشت و انشاءالله نقش احزاب سياسي را در انتخابات اين دوره رياست جمهوري و شوراهاي اسلامي شهر و روستا ببينيم. انشا الله

از فرصتی که در اختیار ما و کاربرانمان قرار دادید سپاسگذاریم .

من هم از شما ممنونم.


ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

مهدي 30 ارديبهشت 1392
خداييش هم خوب حرف مي زنه و هم خوب تحليل مي كنه .انصافا تحليل جامعي بود . كمتر معاون سياسي ميتونه اينجوري تحليل كنه
حسيني 30 ارديبهشت 1392
ادبيات ابراهيمي حزب اللهي و ارماني است
زارع 30 ارديبهشت 1392
ولايي ساده زيست . اما مقتدر
مهدوي 30 ارديبهشت 1392
اطللاعات خوبي نصيبم شد .متشكرم
ثنايي 30 ارديبهشت 1392
ايكاش اقاي ابراهمي در خصوص جريان شناسي احزاب بيشتر اشاره مي كردند
سعيدي 1 خرداد 1392
نخستين كسي كه علم ايت الله مصباح را در مازندران بلند كرد .. ياد مدر سه سعادتيه و مقاله طوفاني دكتر ابراهيمي در حمايت از مصباح به خير.. طلبه سعادتيه........
صفري 1 خرداد 1392
دكتر ابراهيمي هيچ وقت خودش را نباخت . معمولي و ساده و بي ريا.خيلي ها شعار ساده زيستي مي دهند اما در عمل .......................

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.103 seconds.